برسامبرسام، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

جوجه کوچولوی من و بابا

ددرهایی که اخیرا پسمل خان من رفته :))

سلام عسل مامانی یه مدت نینی وبلاگ خراب بود یکم هم مامان تنبلی میکرد این شد که چند وقته واست ننوشتم اخیرا چند جا باهم رفتیم ددر از حنابندون و عروسی و جاده چالوس بگیر تا قرار با نینیهای دی 90   بعضی وقتها خیلی پسمل مودبی میشی و اصلا مامانو اذیت نمیکنی ولی بعضی وقتا! واییییییییییی انقدر نق میزنی و گریه میکنی که ددر کوفت مامان میشه! 6 شهریور حنابندون فاطمه جون دختر خاله بابایی بود که انقدر گریه کردی نفمیدم چی شد اصلا   بابایی بیچاره هی بردت پارک هی بغلت کرد من هی باهات بازی کردم و بغلت کرده بودم ولی ساکت نمیشدی که نمیشدی خلاصه اون شب تموم شد و مامان و بابا خسته و کلافه برگشتن خونه همش دعا میکردم تو عروسی پسمل خوب و س...
22 شهريور 1391

بازم شیرینکاری....

خوشگل مامانی تازگیا خیلییییی خودتو واسه مامان لوس میکنی همش میخوای بغل مامان باشی یه دقه که میذارمت زمین جیغ و هوار راه میندازی که بیام بغلت کنم اصلا نمیذاری به کارام برسم! تو روروئکت هم یه ذره می مونی بعد چند دقه حوصلت سر میره و هی دستاتو میاری بالا که بغلت کنم منم خیلی از این کارت خوشم میاد هی لفتش میدم که غر بزنی به جونم و دستاتو بیاری بالا و با اون چشمای قشنگت بهم بفهمونی که میخوای بغلت کنم عشق مامان این عکسو بابای ازمون گرفته وقتی داشتی خواهش میکردی مامان بغلت کنه   الهی مامان فدات بشهههههههههه   اینم شیرینکاری دومت   امروز گذاشتمت تو تخت و پارکت بعد از اینکه یکم غر زدی خوابت برد تازگ...
6 شهريور 1391

جایزه پسر قشنگم...

سلام عزیز دل مامانی قربونت برم که این روزا انقدر شیرین شدی که میخوام بخورمت! اومدم عکس جایزه هاتو بذارم جایزه هایی که واسه دندون دراوردنت گرفتی مامانی و آقا جان بجای آش دندونی که بهشون داده بودیم واسمون یه جعبه شکلات فرستادن تو کلی با اون جعبه هه ذوق کردی چون بهش تکیه میدادی و مینشستی اینجوری:   الهی مامان قربون ژستت برههههههههه   مامان جون هم واست یه شلوار خرید   عمه مینا هم یه پیرهن حاج خانم رضایی که همسایه دیوار به دیوارمونه و خیلییییی دوسش دارم هم یه چادری به مامان کادو داد   دست پسمل گلم درد نکنه که دندون درمیاره و مامانش کادو میگیره ایشالا همیشه سالم و خندون باش...
6 شهريور 1391
1